black flower(p,271)
black flower(p,271)
لوهان: تهیونگ پیش توعه؟ بهش بگو چرا بعد از شام نیومد منتظرش بودم.
گفت و نگرانی آلفا رو چند برابر کرد.
جونگکوک: نه تهیونگ اینجا نیست هر چقدر هم باهاش تماس میگیرم جواب موبایلش رو نمیده.
لوهان: اوه... نگرانش نباش اون تهیونگه مثلا چه اتفاقی براش میخواد بیفته؟
امگا با بیخیالی گفت و جونگ کوک انگشتای دست سالمش رو مشت کرد.
جونگکوک: چون تهیونگه اتفاقی براش نمی افته؟ این دیگه چه طرز فکر مزخرفیه اون هم اندازه ی امگاهای دیگه تو خطره.....
با صدای بلند به لوهان پرید.
لوهان: چرا ناراحت شدی فقط داشتم می گفتم که.....
جونگ کوک تماس رو بین حرفای لوهان قطع کرد.
چیکار باید می کرد؟
تهیونگش کجا بود؟
شاید به عمارت هان رفته بود.
شماره ی هان شین یانگ رو گرفت و گوشی رو کنار گوشش نگه داشت.
بعد از چند تا زنگ بالاخره جوابش داده شد.
شین یانگ: بفرمایید.
جونمکوک: آقای هان من جونگ کوکم دوست پسر معلم فرزندتون، کیم تهیونگ....
شین یانگ: بله جونگ کوک.... مگه میتونم این اسم رو فراموش کنم اتفاقی برای تهیونگ افتاده؟
جونگ کوک نفس عمیقی کشید.
جونگکوک: پس تهیونگ پیش شما نیست درسته.
شین یانگ: جونگ کوک... چیزی شده؟
جونگکوک: بله.... تهیونگ....
اسم امگاش رو به زبون آورد و چشماش رو با ناراحتی بست.
لوهان: تهیونگ پیش توعه؟ بهش بگو چرا بعد از شام نیومد منتظرش بودم.
گفت و نگرانی آلفا رو چند برابر کرد.
جونگکوک: نه تهیونگ اینجا نیست هر چقدر هم باهاش تماس میگیرم جواب موبایلش رو نمیده.
لوهان: اوه... نگرانش نباش اون تهیونگه مثلا چه اتفاقی براش میخواد بیفته؟
امگا با بیخیالی گفت و جونگ کوک انگشتای دست سالمش رو مشت کرد.
جونگکوک: چون تهیونگه اتفاقی براش نمی افته؟ این دیگه چه طرز فکر مزخرفیه اون هم اندازه ی امگاهای دیگه تو خطره.....
با صدای بلند به لوهان پرید.
لوهان: چرا ناراحت شدی فقط داشتم می گفتم که.....
جونگ کوک تماس رو بین حرفای لوهان قطع کرد.
چیکار باید می کرد؟
تهیونگش کجا بود؟
شاید به عمارت هان رفته بود.
شماره ی هان شین یانگ رو گرفت و گوشی رو کنار گوشش نگه داشت.
بعد از چند تا زنگ بالاخره جوابش داده شد.
شین یانگ: بفرمایید.
جونمکوک: آقای هان من جونگ کوکم دوست پسر معلم فرزندتون، کیم تهیونگ....
شین یانگ: بله جونگ کوک.... مگه میتونم این اسم رو فراموش کنم اتفاقی برای تهیونگ افتاده؟
جونگ کوک نفس عمیقی کشید.
جونگکوک: پس تهیونگ پیش شما نیست درسته.
شین یانگ: جونگ کوک... چیزی شده؟
جونگکوک: بله.... تهیونگ....
اسم امگاش رو به زبون آورد و چشماش رو با ناراحتی بست.
- ۱۷.۱k
- ۲۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط